کریم طبع. (فرهنگ فارسی معین). با نهادی بزرگ: شاهی بود هنرپرورده، کریم نهاد، بلندهمت. (سمط العلی ص 35). در زمان خدیو داراشان آن کرم پیشۀ کریم نهاد. هاتف
کریم طبع. (فرهنگ فارسی معین). با نهادی بزرگ: شاهی بود هنرپرورده، کریم نهاد، بلندهمت. (سمط العلی ص 35). در زمان خدیو داراشان آن کرم پیشۀ کریم نهاد. هاتف
نامیدن. اسم گذاشتن. (ناظم الاطباء). تسمیه. نام گذاشتن: که خضرا نهادند نامش ردان همان تازیان نامور بخردان. فردوسی. نام نهی اهل علم و حکمت را رافضی و قرمطی و معتزلی. ناصرخسرو. گر حور و آفتاب نهم نام تو رواست کاندر کنار حوری و اندر بر آفتاب. انوری. ، نام باقی گذاشتن. شهرت نیک یافتن. نام نیک و ذکر خیر از خودبجا گذاشتن
نامیدن. اسم گذاشتن. (ناظم الاطباء). تسمیه. نام گذاشتن: که خضرا نهادند نامش ردان همان تازیان نامور بخردان. فردوسی. نام نهی اهل علم و حکمت را رافضی و قرمطی و معتزلی. ناصرخسرو. گر حور و آفتاب نهم نام تو رواست کاندر کنار حوری و اندر بر آفتاب. انوری. ، نام باقی گذاشتن. شهرت نیک یافتن. نام نیک و ذکر خیر از خودبجا گذاشتن
معین کردن حکومت قیمت و بهای چیزی را. (ناظم الاطباء). تسعیر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). اسعار. تقویم: خاشاک و خار قیمت درّ و گهر گرفت آنجا که تیغ غمزۀ او نرخ جان نهاد. ثنائی (از آنندراج)
معین کردن حکومت قیمت و بهای چیزی را. (ناظم الاطباء). تسعیر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). اسعار. تقویم: خاشاک و خار قیمت دُرّ و گهر گرفت آنجا که تیغ غمزۀ او نرخ جان نهاد. ثنائی (از آنندراج)
آسوده دل. مشعوف. خوشدل. (از ناظم الاطباء) : هنر گیرد این شاه خرم نهان زفرمان او شاد گردد جهان. فردوسی. خردمند و دانا و خرم نهان تنش زین جهانست و دل زآن جهان. فردوسی. سوی مرز ایران نهادند روی دو خرم نهان شاد و آرام جوی. فردوسی. یکی گفت کای شاه خرم نهان سخن راندی چند پیش مهان. فردوسی
آسوده دل. مشعوف. خوشدل. (از ناظم الاطباء) : هنر گیرد این شاه خرم نهان زفرمان او شاد گردد جهان. فردوسی. خردمند و دانا و خرم نهان تنش زین جهانست و دل زآن جهان. فردوسی. سوی مرز ایران نهادند روی دو خرم نهان شاد و آرام جوی. فردوسی. یکی گفت کای شاه خرم نهان سخن راندی چند پیش مهان. فردوسی